کبری باقری
...آنچه در پی خواهد آمد نه داستانی تراژدی ست و نه افسانه ای ساخته ای ذهن تاریخ. روایتی است تلخ و شیرین از واقعیتی گذشته بر این سرزمین. روایتی از امتیازی که دروازه های سودجویی را در برابر بیگانگان می گشود و پنجاه سال بردگی را بر مردم تحمیل می کرد و در نهایت ایران اسلامی را مستعمره ی بریتانیای کبیر ...
سخن از بی پناهی و ترس و بهت مردم است و شاهی خوش گذارن و عیاش... سخن از تاراج نه فقط ثروت که مهم تر از ان تاراج فرهنگ مردمانی ست که جز فقیهان آگاه به زمان و بادرایت راه نجاتی برایشان نمانده...
«وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّه ُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤمِنِینَ سَبِیلاً».
یک سطر و یک نهضت ...
«بسم الله الرحمن الرحیم . الیوم استعمال تنباکو و توتون بایّ نحوِ کان، در حکم محاربه با امام زمان (صلوات الله وسلام علیه) است. حرّره الاَقل محمد حسن الحسینی»
و همین یک خط سرآغاز به پاخواستن علیه حکام ظالم شد؛ نهضت تنباکو را به پیروزی رساند و چراغ راهی شد در مسیر نهضت بزرگتر مشروطیت...
آغاز ماجرا
در زمان قاجار هر روز براثر بی کفایتی و بزدلی شان، بخشی از قلمرو به بیگانگان بخشیده می شد و هر چند وقت خبری منتشر می شد از اعطای امتیازی که تعجب همگان را برمی انگیخت گویی این ممکلت، ملک شخصی و مردم غلام زرخریدشان بودند.
ناصرالدین شاه چهارمین پادشاه سلسله قاجار نیز از این قاعده مستثنی نبود. اشتهای بیمارگونه و سیری ناپذیر او در جمع آوری طلا و نقره و شیفتگی اش به تمدن اروپا از یک سو و طمع استعمارگران روسیه و انگلیس و رقابت آنان در غارت منابع سرزمین مان از سوی دیگر، موجب شد واگذاری امتیازهای مالی و سیاسی فزونی یابد. یکی از این قراردادها، امتیاز توتون و تنباکو بود که ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا بـه یـک نـفـر انـگـلیسى به نام ماژور تالبوت داد. تالبوت که از مشاوران سالسپوری، نخست وزیر وقت انگلیس بود توانست با دادن رشوه به درباریان از جمله امین السلطان نظر مـوافـق شـاه را، در مقابل دریافت 25 هزار لیره جلب کند.
صورت امتیاز نامه به این شرح بود: «منوپل (انحصار) خرید و فروش و ساختن در داخل یا خارج کل توتون و تنباکویی که در ممالک محروسه به عمل آورده می شود، تا انقضای مدت پنجاه سال از تاریخ امضای این انحصارنامه به ماژور تالبوت و به شرکای خودشان مشروط به شرایط ذیل مرحمت و واگذار فرمودیم. (شاه)(1)
هجمه فرهنگی
چندی نگذشته بود که نشانهها و مصادیق آشکار فساد هویدا گردید. هجوم فرنگیان به ایران – با آماری بیش از 200 هزار نفر – حتی شکل ظاهری شهر و بازار و جماعت مسلمین را تغییر داده و از طرف دیگر ضعف مالی و فرهنگی بسیاری از مردم، آنان را به خدمتگزاری فرنگیان میکشاند.(2)
مرحوم کربلایی می نویسد: «... جمعی از زنان بازیگر و جمعی دیگر از زنان بدکار، مخصوصا برای ترویج کسب و کار خودشان به ایران آمده و به اطراف ممالک محروسه منتشر گشته، در هر بلدی، خاصه تهران، چندین بازیگرخانه و فاحشه خانه معیّن داشته و همه روز فوجی از مسلمانان بدین وسیله به دام خود کشیده، مالشان سهل است، که عقل و دینشان را هم ربوده، رها می کردند...» (3)
مشهود است که هدف انگلستان تنها این نبود که از رهگذار این امتیاز سود مادی نصیب خویش سازد بلکه هدف او نفوذ در جامعه اسلامی ایران و رواج غربزدگی و در نهایت استعمار و استثمار یک ملت بود البته استعماری غیرمستقیم.
[بالجمله آن درجه ازانحطاط و ضعفی که اسلام واسلامیان را دراین قرن روی داده و آن طرحی که خارجیان برای استثمارایران پیش خود ریخته و بدین وضع پیش آمده بود هرگاه لطف خداوندی تدارک نفرموده بود و چندی بدین وضع تیره برایران گذشته بود هر آینه عنقریب اسمی ازایران واسلام به جا نمانده و بالمره محو می شد] (4)
این وضعیت ناهنجار، موجب ناراحتی علمای مذهبی و مردم مسلمان ایران شد و بسیاری از علما و اقشار مذهبی، خطر یک تهاجم گسترده فرهنگی را از جانب دولت استعماری انگلستان در امتیاز تنباکو دریافتند.
قیام مردم
مردم تبریز و علمای آن پس از انتشار خبر، نارضایتی خود را ابراز کردندکه حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی از جمله سردمداران مبارزه بود.
علمای اصفهان هم چون آیت اللّه آقانجفی، ملامحمدباقر فشارکی و آقا منیر الدین با هدایت مردم اولین بار استفاده از توتون و تنباکو را تحریم کردند.
یکی از تجار معروف و معتبر اصفهانی در مقابل دستور ظلالسلطان مبنی بر تحویل توتون و تنباکوی خود، یک روز مهلت خواست و شبانه 12 هزار کیسه تنباکوی خود را آتش زد! ادوارد برون می نویسد: «علوّ طبع و دانش این تاجر میهن دوست را وصف کردن آسان نیست که چگونه با کمال متانت و آرامش، بدون هیچ تظاهری برای مخالفت با انحصار «رژی» سرمایه مهمی را آتش زد و عملاً نشان داد که این شرکت برخلاف میل و مصلحت ایران است. حکم پیشوایان مذهب برای عموم مسلمین لازم الاجراست».(5)
در شیراز اعتراض بر ضد قرارداد واگذاری امتیاز تنباکو شدت افزون تری داشت. در آن زمان تنباکوی ایران بیشتر در فارس تولید میشد. در این میان، عالم مجاهد، آیت اللّه سید علی اکبر فال اسیری که رهبری مردم را در دست داشت، بر فراز منبر رفت و سخنرانی کرد. «ایشان برفراز منبر، فریاد برآورد: موقع جهاد عمومی است. من یک شمشیر و دو قطره خون دارم، هر بیگانه ای را که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید، شکمش را با این شمشیر پاره خواهیم کرد.»(6)
پس از مدتی از تهران دستور دادند آن روحانی مقاوم را تبعید کنند. از این رو، او را از راه بوشهر به بصره تبعید کردند.
جنبش تهران به دلیل ارتباطات سیاسی و اقتصادی و وجود دولت و شاه جایگاهی تعیینکننده داشت. به ویژه آنکه رهبری دینی تهران را عالمی چون میرزا حسن آشتیانی بر عهده داشت و از مبارزه دست برنمیداشت.
رهبری نهضت
رهبریت قیام تنباکو در آغاز متشتّت و پراکنده بود. رفته رفته این رهبریت تمرکز یافت و در شخص میرزای شیرازی متبلور شد. نخستین گام اعتراض را علمای شهرها با یاری عناصر دیگر جامعه (تجّار، کسبه و دست اندرکاران تنباکو) برداشتند. از هر شهری فریادی برخاست. فریادها رفته رفته سطح مملکت را فرا گرفت. این فریادهای همه جانبه از هر گوشهای به گوش میرزای شیرازی، مرجع تقلید شیعیان در سامرا رسید.(7)
میرزای شیرازی تلگرافی به نزد شاه فرستاده و می گوید کسانی را که تبعید کرده به کشور بازگرداند و در مورد قرارداد، مخالفت خود را ابراز می کند,در قسمتی از این تلگراف آمده است: «... مفاسد انفاذ این امور (قراداد تنباکو) به مراتب، اعظم از مفاسد صرف نظر از آن هاست. کدام مفسده با اختلال قوانین ملت و عدم استقلال سلطنت و تفرقه کلمه رعیّت و یأس آن ها از مراحم ملوکانه برابری می کند؟.» (8)
اما ناصرالدین شاه به این تلگراف اعتنایی نکرد ولی هشدارهای سازنده و کوبنده میرزا، در نامه ها و تلگراف هایش همچنان ادامه داشت.
فتوای تاریخی
«قضی? تحریم دخانیات که از میرزا با همین چند کلمه صادر شده، از غرایب امور تاریخ است، که علاوه براینکه هیچکس آن را در مخفیترین محل استعمال نکرد، قلیانها و چندین بادگیر طلا و نقره، توسط صاحبانشان شکسته شد. چنانکه ناصرالدین شاه روزی در حرمخانه خود دید زنهایش به کنیزان خود امر میکردند که آنها را در هاون نهاده و بشکنند!»!( 9)
الغای امتیاز رژی
شاه و ناصرالدین شاه خواستند تا با تبعید علما و میرزای آشتیانی از تهران به غائله پایان دهند اما شایعه خروج میرزا از تهران به سرعت در بین مردم پیچید، مردم و علما یکدل و یک جهت اعلام کردند که با آشتیانی همراه خواهند بود، بنابراین دولت احساس خطر کرد. اصرالدین شاه دانست که تا امتیازنامه رژی کامل لغو نشود، آرامش به تهران باز نخواهد گشت، به همین دلیل نامهای به امینالسلطان نوشت و الغای کامل امتیازنامه رژی را اعلام کرد.
نقطه عطف فقه سیاسی
علاوه بر تاثیر این نهضت در زمان خاص خود و شرایط سیاسی خاص آن زمان، فتوای تحریم تنباکو سرآغاز مطالبه عدالت خانه و مشروطیت شد و هم چنین نقطه عطفی در حوزه فقه سیاسی شد.
بعضی بر این باورندکه رهبری قیام در دست تجّار بوده است اما آیا ماهیت و هویت حرفهای و فرهنگی تجّار که بیشتر از منافع شخصی و یا گروهی آنان مایه میگرفت، توانایی راه اندازی چنین قیامی را در جامعه داشت؟ و می توانست عمده ی مردم را با خود همراه سازد؟
هرچند تجار از عناصر عمده محسوب می شدند اما این علمای شیعی بودند که با آگاهی و احاطه بر فقه و داشتن تدبیر و بینش سیاسی در قبال مسائل جامعه موضع گیری می کردند و با رهبری مردم و حکومت بر دلهای آنان به مقصود نائل می شدند. اگرچه در طول تاریخ شیعه فقها و عالمان بسیاری چه در مباحث نظری و چه در حیطه عمل در عرصه سیاست وارد شده اند اما قیام توتون وتنباکو نقطه ی عطف تحولات معاصر بود.
یکی از مباحثی که عموما در بررسی نظری فقه سیاسی شیعه و ورود آن به عرصه عمل در نظر گرفته می شود بحث منشا و ورود عملی آن به عرصه سیاست و دوران معاصر است. می توان گفت عموم نظریه پردازان در این حوزه در مصداق اولی آن دارای اشتراک نظر هستند لکن درکیفیت این مصداق و تحلیل آن اختلاف فراوان است. لذا در این امر اتفاق نسبی در مورد مصداق اولیه آن یعنی فتوای تحریم تنباکو است.
این روی بیگانگان از آن روز به بعد سیاست تضعیف حوزه های علمیه و علماء را چاره کار دیدند و با تمامی توان در صددایجاد تضاد بین مردم و روحانیت و جدا کردن این دواز یکدیگر برآمدند.
«وقتى دیدند که روحانیون با امتیازات خارجى مانند امتیاز «رویتر» و امتیاز «تنباکو» مخالفت مىکنند؛ با فسق و فجور روزافزون و استبداد دستگاه قاجار بخصوص ناصرالدین شاه مبارزه مىکنند؛ با ورود اروپاییهاى بىقید و شرط، به کشور ایران مبارزه مىکنند؛ هم خودشان فهمیدند و هم اروپاییها به آنها فهماندند که اگر بخواهید راحت زندگى کنید، باید این طبقه را از میان بردارید. نمىشد روحانیون را از میان بردارند...وقتى نشد آنها را جسماً حذف و از صحنه خارج کنند، از طرق دیگر شروع مىکنند. تبلیغات براى آنها بهترین راه است. علیه علما، انواع و اقسام تبلیغات را کردند».(10)
یکی از شبهاتی که در اثر هجمه های فرهنگی دشمن، به اذهان نسل جدید راه یافته است در مورد جایگاه فقه و فقاهت و فلسفه وجود چنین نهادی در جامعه شیعی است که همین فتوای میرزای شیرازی مبنی بر تحریم تنباکو پاسخ روشنی به این گونه شبهات است؛ در واقع قضیه تنباکو بهترین دلیل عقلی بحث ولایت فقیه به شمار میرود.
امام خمینی می فرماید: «تمام ممالک اسلامی مرهون این طایفه هستند. اینهایند که تا به حال استقلال ممالک اسلامی را حفظ کرده اند.این ذخایر هستند که همیشه با نصیحت خود مردم سرکش را خاموش کرده اند. در عین حال روزی که ببینند اسلام در معرض خطر است، تا حد امکان کوشش می کنند، اگر با نشر مطالب شد، با گفتگو شد با فرستادن اشخاص شد فَبِها؛ و اگر نشد ناچار هستند قیام کنند.»(11)
پی نوشت:
1. شیخ حسن اصفهانی کربلائی، قرارداد رژی.، ص 19.
2. تهرانی، شیخ آقا بزرگ، میرزای شیرازی، 238
3. شیخ حسن اصفهانی کربلائی، ص 2529. با اختصار.
4. زنجانی، تحریم تنباکو، ص 61; کربلایی، قرارداد رژی، ص 24
5. تحریم تنباکو و مشروطیت (پیامدها و عبرت ها، مشعل فراروی ملت ایران)، زائر، 1386، چ 1، ص 117.
6. میرزای شیرازی، شیخ آقا بزرگ تهرانی ص 243.
7. آژند، قیام تنباکو، ص 161
8. کربلائی، ص 48
9. حرزالدین، شیخ محمد، معارف الرجال، 238 – 233
10. بیانات رهبری، 1372/11/17
11. صحیفه امام، ج 1، صص 114 و 115